الف - فتح الله آملی (جوادی) - كاري از دستش برنميآيد. نه سرمايه دارد و نه فرياد بلد است. پشت و پناهي هم ندارد. پول هم ندارد. در مقابل هر حمله و هجومي نيز دفاعي بلد نيست. نميتواند از خود دفاع كند. لذا در همه جاي دنيا سعي ميكنند كه چهارچشمي از او مراقبت كنند. آنها كه دورنگر هستند و فريادهاي در گلو مانده محيطزيست را ميشنوند و عقل و هوش درست هم دارند ، همه همت خويش را به كار ميگيرند تا به كمك او بيايند. اگر او گلويي براي فرياد و اعتراض ندارد آنها فريادهايشان را به كمك او ميآورند چون ميدانند هر مرگي كه در اين حوزه اتفاق بيفتد گرچه خاموش است اما مرگ آنها را نيز رقم ميزند.
در برخي كشورها قدرت نهادها و سازمانهاي طرفدار محيطزيست از قدرت هر پليس و دستگاه حاكمهاي هم بيشتر است. اما در ايران، محيطزيست متأسفانه نه در دستگاه عريض و طويل دولت حاميان چندان بانفوذي داشته و نه سازمانها و نهادهاي مردمي و غيردولتي و تشكلهاي مردمنهاد قدرتمندي برايش پا گرفتهاند كه بتوانند از آن آنچنان كه بايد حفاظت كنند. به همين خاطر همواره محيطزيست يا با تبر صاحبان ثروت روبرو بوده و يا با شمشير صاحبان قدرت... اما محيطزيست در هر زمان و هر دوره با مرگ خاموش خود و به قيمت جان خويش درسهاي عبرتآموز به ما داده و بر غم و اندوه بيتكليفي و بيتدبيري و بيتفاوتي ما افزوده است.
اين روزها وقتي ميشنويم كه از درياچه اروميه تنها كالبد نيمهجاني باقي مانده كه دارد نفسهاي آخرش را ميكشد فرياد و آه و ناله و فغان از هر سو بلند ميكنيم و مرثيهسرايي را آغاز ميكنيم، اما بيماري را كه به مرحله مرگ افتاده با چه ميزان هزينه و چه مقدار صرف وقت و با چند عمل جراحي ميتوان به زندگي برگرداند؟ بيماري كه قبل از وخيم شدن بيمارياش با اندكي مراقبت و توجه ميتوانست به اين حال و روز نيفتد.
ادامه مطلب...